چرا حضرت مهدی(ع) ظهور نمیکند؟
پاسخ: برنامه حضرت مهدی(ع) با برنامه پیامبران و سایر پیشوایان یک تفاوت کلی دارد و آن این که برنامه وی قانونگذاری نیست، بلکه یک برنامه به تمام معنی اجرایی در تمام جهان است. به این معنی که او مأموریت دارد تمام اصول تعالیم اسلام را در جهان پیاده کند و اصول عدالت و دادگری و حق و حقیقت را در میان جامعه بشری بگستراند.
روشن است که پیاده شدن چنین برنامة انقلابی جهانی، که به وسیله آن اصول عدالت و دادگری و حقّ و حقیقت در میان همه مردم جهان گسترش یابد، به شرایط و مقدّماتی نیاز دارد که تحقق آنها جز با مرور و تکامل همه جانبه اجتماع ممکن نیست; برخی از آن مقدمات عبارتند از:
نظر |
«ناشناخته بودن» یکی از معانی رایج غربت است. اگر معرفتی که شایسته و بایستهی شخصی است، وجود نداشته باشد، او را میتوان «غریب» دانست. به عنوان مثال، اگر مردم با پزشک ماهری زندگی کنند، ولی او را نشناخته و به کمالات و تخصص و ایمان و دلسوزی او آگاه نباشند و با او مثل یک فرد بیسواد برخورد کنند، اصطلاحاً به آن پزشک،«غریب» گفته میشود. از طرفی ممکن است مردم به تخصص و تعهد او آگاه شوند، ولی قدر او را نشناسند، و قلباً به او اعتقاد نداشته باشند، و در مقابل به پزشکان دیگری که این تعهد و تخصص را ندارند اعتماد کنند. در این صورت باز هم این پزشک «غریب» مانده است.
حال فرض کنید که این پزشک، در علم فقه هم متخصص باشد، در این صورت انتظار میرود که وقتی صحبت از فقه میشود او را در زمرهی فقها بر شمرده و به عنوان یک فقیه برای او حساب باز کنند. در غیر این صورت، حق او ادا نشده است.
به این ترتیب، هر چه کمالات فرد بیشتر و فراگیرتر باشد، ضرورت شناخت او ملموستر میشود. و هر کدام از ویژگیهای برجستهاش که – به طور اختیاری یا غیر اختیاری - مورد عدم توجه واقع شود، از آن جهت ناشناخته و غریب خواهد ماند.
به همین ترتیب، اگر یک واسطهی خیر شناخته نشود و مردم ندانند که نعمتها و برکات از جانب چه کسی به آنها رسیده است، به سبب این نادانی، شکر نعمت او را چنانچه شایسته است ادا نمیکنند، و لذا او "غریب" میماند. از طرف دیگر، اگر ولیّ نعمت شناخته شود، ولی به خاطر بیتوجهی و به عمد، از او قدرشناسی لازم نشود، کفران نعمت صورت گرفته، و این کفران نعمت به نوعی دیگر، به غربت او میانجامد. برای روشن شدن مطلب، به ذکر مثالی میپردازیم.
فرض کنید که شخصی میزبان مجلسی شده و سفرهای گسترده است که بر سر این سفره از همهی مهمانان پذیرائی میشود. حالا اگر برخی از مهمانان، میزبان خود را نشناسند و ندانند که بر سر سفرهی چه کسی نشستهاند، طبیعتاً نمیتوانند از او تشکر کنند. در این صورت، میزبان ناشناخته و غریب خواهد ماند. حالت دیگری از غربت میزبان، وقتی صدق میکند که مهمانها ـ علیرغم این که صاحب نعمت را میشناسندـ به او بی اعتنا باشند، از او تشکر نکنند و نسبت به او بیتوجه باشند، در این حالت نیز، به میزبان، مکفور و غریب گفته میشود و بدین ترتیب، مهمانها با قدرناشناسی خود، میزبان را در غربت نگاه داشتهاند.
پس به طور کلی غریب به معنای ناشناخته، دو مصداق دارد: یکی آن که اصلاً شناختی نسبت به او یا بعضی از کمالات او وجود نداشته باشد. دوم زمانی که دیگران به او و کمالاتش واقف باشند، ولی آن طور که شایستهی اوست، قدرش را نشناسند ، این قدر، ناشناسی را میتوان به معنای غربت او دانست. مصداق اوّل، یک امر اختیاری نیست، چون انسان به اختیار خود شناخت پیدا نمیکند، هر چند که قطعاً مقدّمات و زمینههای آن اختیاری است. ولی مصداق دوّم، کاملاً اختیاری است. وجه اشتراک میان این دو مصداق، عدم شکرگزاری قلبی نسبت به نعمت مورد نظر است، یعنی این که حق او و کمالات و فضائل او ادا نشده است.
درحالت اوّل، عدم شناخت نعمت، و در حالت دوم، قدر ناشناسی از آن نعمت، سبّب کفران نعمت است. به هر حال، آن اعتقاد و باور قلبی که شایستهی یک نعمت است، نسبت به آن وجود ندارد. و همین معنی را میتوانیم به مکفور بودن قلبی و در نتیجه غریب ماندن تعبیر کنیم.
سعی کنید با افراد متدیّن معاشرت کنید و با افرادی که فکر و حرکت آنها شما را به گناه میکشاند همصحبت نشوید، و افکار شیطانی را از فکر خود محو نمایید. به معنویات روی آورید و در مجالس وعظ و خطابه شرکت کنید. اذکار خود را بیشتر کنید و در هر کاری از خدا کمک بخواهید.
شیطان همواره در کمین است، امّا انسان باید آنقدر تهذیب نفس داشته باشد که اجازه ندهد شیطان در او رسوخ کند و او را فریب دهد، لذا قبل از اینکه پشیمان شوید، شیطان را از خود برانید؛ زیرا خدای ناکرده اگر سریع به فکر خود نباشید، ممکن است نتوانید در آینده از القائات شیطان رها شوید. تا جوان هستید فرصت دارید خود را خلاص کنید.
اوّلین گام برای شما این است که یک شخص متدین را راهنمای خود قرار دهید؛ از فردی که خود صاحب کمال است، کمک بخواهید و قدری از روز را با او بگذرانید. سعی کنید با افراد متدیّن معاشرت کنید و با افرادی که فکر و حرکت آنها شما را به گناه میکشاند همصحبت نشوید، و افکار شیطانی را از فکر خود محو نمایید. به معنویات روی آورید و در مجالس وعظ و خطابه شرکت کنید. اذکار خود را بیشتر کنید و در هر کاری از خدا کمک بخواهید.
با خود زیاد خلوت نکنید، اگر فکر گناه به ذهنتان خطور کرد از محل خارج شده، شروع به قدم زدن نمایید و خود را به کاری مشغول کنید تا فکر باطل از ذهن شما خارج شود. باید ببینید سبب اصلی تحریک شهوت شما چیست، بعد آن را علاج یا از آن دوری کنید، به مرور زمان، مسئله گناه را ـ ان شاءالله ـ فراموش خواهید کرد. اگر بتوانید هنگامی که شیطان به سراغ شما آمد وضو ساخته و شروع به نماز خواندن نمایید، بسیار مؤثر است، در آن برکاتی است که شما را در جهت خلاصی از این مشکل، کمک خواهد کرد.
برنامه حکومتی و اصلاحی امام زمان(ع)
با توجه به روایات فراوانی که درباره ی دوران حضرت مهدی(عج) موجود است برنامه های حکومتی حضرت را در سه محور می توان خلاصه کرد: 1. برنامه های فرهنگی. 2. برنامه های اقتصادی. 3. برنامه های اجتماعی.
1. برنامه های فرهنگی
مهمترین محور این برنامه عبارت است از:
الف: احیاء کتاب و سنت.
ب: گسترش معرفت و اخلاق؛ امام باقر(ع) می فرمایند: زمانی که قائم ما قیام می کند، دست خود را بر سر بندگان خواهد نهاد و عقل های ایشان را جمع کرده و اخلاق آنها را به کمال خواهد رساند.1
ج: رشد دانش بشر به طور چشم گیر و بی سابقه.
د: مبارزه با بدعت ها. امام باقر(ع) در این رابطه می فرمایند: هیچ بدعتی را وا نگذارد مگر این که آن را از ریشه بر کند و از هیچ سنتی نمی گذرد مگر این که آن را بر پا خواهد داشت.2
بعد از ظهور امام زمان(عج) فوراً قیامت بر پا نمیشود بلکه حضرت مدتی را در روی زمین حکومت میکنند. البته روایات در رابطه با مدت حکومت، مختلف است از پنج سال تا 309 سال ذکر شده است. این اختلاف شاید اشاره به دورانهای مختلف حکومت آن حضرت باشد: علامه مجلسی میگوید: بعضی از روایات بر جمیع مدت حکومت و بعضی بر زمان استقرار دولت، دلالت دارد.1
یکی از اعتقادات شیعه، مسئله رجعت است. رجعت در زمان ظهور و پس از ظهور امام زمان(عج) به وقوع میپیوندد. عقیده شیعه امامیه آن است که خداوند متعال در هنگام ظهور امام زمان(عج) مردمی از شیعیان آن حضرت را که قبلاً مرده بودند به دنیا برمیگرداند تا به ثواب یاری او و مساعدت وی و مشاهده دولت آن حضرت فائز گردند.
همچنین مردمی از دشمنان آن حضرت را نیز زنده میگرداند تا از آنها انتقام گیرد.2 بر این اساس در دعای عهد نیز میخوانیم: قبل از ظهور حضرت مرا از قبر بیرون آور تا در رکاب حضرت باشم. از روایات استفاده میشود که بعضی از امامان(علیهمالسلام)، مانند امام حسین(علیهالسلام) به دنیا برمیگردند.
امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: «نخستین کسی که قبرش میشکافد و زنده میشود و به دنیا برمیگردد؛ حسین بن علی(علیهماالسلام) است و این رجعت عمومی نیست بلکه افراد خاصی به دنیا برمیگردند که یا مؤمن خالص و یا مشرک محض باشند.»3
پس از حکومت سیصد ساله و بیشتر مفاهیم دینی توسط معصومان، مجدداً اوضاع دگرگون شده، حکومتهای دینی و غیر دینی رخ مینمایند. جباران زمام امر را به دست میگیرند، حکومتهای دینی از بین میروند و با گذشت زمان، ارزشهای اخلاقی و انسانی از میان میرود و فساد و بی بند و باری سطح جهان را فرا میگیرد.
یکی از اعتقادات شیعه، مسئله رجعت است. رجعت در زمان ظهور و پس از ظهور امام زمان(عج) به وقوع میپیوندد. عقیده شیعه امامیه آن است که خداوند متعال در هنگام ظهور امام زمان(عج) مردمی از شیعیان آن حضرت را که قبلاً مرده بودند به دنیا برمیگرداند تا به ثواب یاری او و مساعدت وی و مشاهده دولت آن حضرت فائز گردند
روایات زیادی درباره علایم قیامت داریم که اشراط الساعهاش میگویند و این احادیث غیر از علایم ظهور امام عصر(علیهالسلام) است، چرا که بیشترین تأکید در علایم ظهور، بر حاکمیت ظلم و جور است ولی در علایم قیامت بر فساد و بی بند و باریهای اخلاقی و علنی شدن مسایل جنسی در برابر چشم مردم است.
در هر صورت ممکن است این وضعیت میلیونها سال طول بکشد تا قیامت بر پا گردد. عیاشی در تفسیر خود از جابر بن یزید جعفی روایت نموده که گفت شنیدم حضرت باقر(علیهالسلام) میفرمود: به خدا قسم مردی از ما اهل بیت بعد از مرگش سیصد و نه سال سلطنت میکند. عرض کردم: این در چه زمانی خواهد بود؟ فرمود: بعد از مرگ قائم است. عرض کردم: حضرت قائم در عالم خود چقدر باقی میماند؟ فرمود: نوزده سال از موقع قیام تا هنگام مرگش.
عرض کردم: آیا بعد از مرگ قائم هرج و مرج میشود؟ فرمود: آری پنجاه سال. آنگاه امام منتصر به دنیا باز میگردد برای خونخواهی خود و یارانش. وی بی دینها را به قتل میرساند و به اسارت میبرد. پس از ایشان امام سفاح به دنیا بر میگردد پس تمام دشمنان ستمگر ما را میکشد و تمام زمین را مالک میشود و خداوند کار او را اصلاح میگرداند و سیصد و نه سال سلطنت میکند.
آنگاه امام فرمود: ای جابر میدانی امام منتصر و سفاح کیست؟ منتصر حسین(علیهالسلام) و سفاح، امیرالمؤمنین(علیهالسلام) است.4
نابسامانی حوزه محتوایی کتب دانشگاهی به یکی از دغدغه های اصلی دانشگاهیان مبدل شده، متاسفانه با نظارت کمی که در این حوزه وجود دارد شاهد شکل گیری روابط خارج از ضوابط و عدم توجه به استعداد های علمی و توانمندی های اندیشمندان هستیم. این معضل تا جایی پیش رفته که باورهای اعتقادی جامعه را نیز هدف قرار داده است. به گزراش جهان انتشارات دانشگاه تهران در کتابی با عنوان «مرمت شهری» که تاکنون چندین بار به چاپ رسیده است. از رژیم اشغال گر قدس تحت عنوان جعلی اسرائیل نام برده و حتی بیروت را هم جزء شهرهای آن معرفی کرده است!... این موضوع در حالی اتفاق می افتد که عدم نظارت بر کتب دانشگاهی در محتوای دروس سایر دانشگاه ها نیز مشاهده می شود، دانشگاه پیام نور در کتاب «خواندن و درک مفاهیم» رشته زبان انگلیسی، درس 14 صفحه 181 نیز وجود کشوری به نام فلسطین تکذیب شده است و آن را جزیی از اردن و مصر می داند. شایسته است مسولان توجه جدی نسبت به نظارت بر محتوای کتب چاپی و شایسته سالاری در انتخاب کتب و مولفان در عوض توجه به باند بازی و مافیای تالیف و چاپ کتب داشته باشند. |
در آخرین روز های سال 1388 هجری شمسی، سران مقاومت منطقه ی خاورمیانه در سوریه گرد هم آمده و راه و زمینه های همکاری با یکدیگر را در مسایل منطقه ای و بین المللی مرور کردند. این اجلاس که با میزبانی سوریه و شرکت رییس جمهور جمهوری اسلامی ایران آقای دکتر احمدی نژاد، بشار اسد رییس جمهور سوریه، سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان و خالد مشعل رییس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) برگزار گردید، بازتاب فراوانی در رسانه های گروهی خاورمیانه و سراسر جهان داشت.(1)
این اجلاس از یکسو با تحسین کشورهای موافق روند مقاومت همچون دولت اسلامگرای ترکیه و دولت های تسلیم شده در برابر روند مقاومت همچون دولت وحدت ملی لبنان مواجه گردید و از سوی دیگر، وحشت و نگرانی دولت های استکباری و دست نشاندگان آن ها را در منطقه ی خاورمیانه برانگیخت.
این اجلاس گرچه موجب زنده شدن امیدهای ملل مستضعف منطقه برای رهایی از چنگال استکبار گردید و موقعیت مقاومت منطقه را بیش از پیش تثبیت و تقویت کرد، اما موقعیت منطقه ی خاورمیانه را در یک نقطه ی عطف قرار داد.
با توجه به بروز رکود اقتصادی بین المللی در سراسر دنیا و متأثر شدن کشورهای استعمارگر غربی از این مشکلات اقتصادی،(2) در زمینه های سیاسی و نظامی نیز این دولت ها در موضع ضعف قرار گرفته اند و به طور قطع نمی توانند همانند لشکرکشی های دهه ی اخیر به عراق و افغانستان، جنگ پرهزینه را به راه اندازند. از سوی دیگر کشورهای مستقل و ضد استکباری منطقه ی خاورمیانه نیز گرچه از رکود اقتصادی بین المللی ضربه دیده اند، اما مشکلات ناشی از رکود اقتصادی در این کشورها، به اندازه ی غرب نبوده و این کشورها به دلیل تحریم طولانی مدت از یک سو و دارا بودن منابع غنی انرژی و مواد خام از سوی دیگر، بهتر از غرب خود را با مشکلات اقتصادی تطبیق داده اند. چرا که این کشورها از سال ها قبل در شرایط تحریم اقتصادی به حیات خود ادامه داده و بالطبع روش های مختلف تطبیق با شرایط سخت را آموخته اند.
در این شرایط غرب از یکسو تحت فشارهای اقتصادی و ضعف سیاسی و نظامی قرار گرفته و از سوی دیگر بیم آن دارد که گسترش نفوذ مقاومت اسلامی در منطقه ی خاورمیانه، دست آنان را از منابع غنی منطقه کوتاه نماید و مشکلات اقتصادی آنان را بیش از پیش تشدید کند.
بنابراین غرب تلاش خواهد کرد تا به هر نحو ممکن، شرایط منطقه را به سود خود تغییر دهد و مانع از سقوط قطعی اقتصادی، سیاسی و نظامی خود گردد. اما در این میان، کشورهای غربی همانند 5 یا 10 سال قبل، چنگ و دندان تیز نداشته و توانایی اداره ی یک جنگ و تامین هزینه های یک نبرد بزرگ و تمام عیار را در منطقه ی خاور میانه ندارند. با توجه به این واقعیت، آن ها تلاش خواهند کرد تا به جای استفاده از امکانات و نیروهای خودشان، از امکانات و نیروهای دست نشانده ی خود در منطقه بهره جویند و با این کار از یک سو سرمایه های کاهش یافته ی کشور خود را حفظ نموده و از سوی دیگر با موج فزاینده ی تنفر افکار عمومی مردم جهان از لشکرکشی های کشورهای غربی به خاورمیانه مواجه نشوند و بیش از پیش وجهه ی خود را نزد مردم جهان تخریب ننمایند.