1- پیامبر اکرم (ص) فرمودند :
آدمی تعجّب می کند از وفور ایمان مردم آخرالزّمان که پیامبری را ندیدند و امام آسمانی را زیارت نکردند و تنها ایمان به سطوری می آورند که بر روی کتابهای باقیمانده از وحی و کلمات معصومین نقش بسته است.
منبع : کتاب حکیم
2- پیامبر اکرم (ص) فرمودند :
خداوند از بندة مؤمنش قول گرفته که سختی ها را در دنیا به جان بخرد آن گونه که نان آوران خانه از زیر دستان خود پیمان می گیرند که در غیبت او چهار چوب های مورد نظر را محترم دارند. هر چه به زمان ظهور نزدیکتر می شوید به افکار و اعمالتان پوشش تقیة بیشتری دهید.
منبع : کتاب بحارالانوار جلد 67
3- پیامبر اکرم (ص) فرمودند :
دنیا به پایان نمی رسد تا اینکه مردی از اهل بیت من که هم نام من است سلطنت نماید.
منبع : کتاب الملاحم و الفتن ص 154
4- امام علی (ع) فرمودند:
از علائم ظهور آن است که به همدیگر بد گویید و یکدیگر را تکذیب کنید و از شیعیان من باقی نمی ماند؛ مگر به اندازة سرمه در چشم و نمک در غذا و چنین خواهد بود، امتحانات زمان غیبت.
منبع : کتاب بحارالانوار
5- امام علی (ع): فرمودند:
برای صاحب الزّمان غیبتی است عظیم که باید در محور ایمان راسخ بود زیرا که خیلی ها از ما جدا می شوند حتّی آنها که به مقامات بلند رسیده اند.
منبع : اصول کافی جلد 1
6- امام حسین (ع) فرمودند:
قیام کنندة این امت ، فرزند نهم من است که غیبتی طولانی دارد و هنگامی که تاریکی های غیبت ، همه جا را فرا می گیرد ؛ خفّاشان کور چشم و گرگان درنده به تقسیم اعتبارات و امتیازات او می نشینند.
منبع : الزام النواصب ص 67
7- امام حسین (ع) فرمودند :
فرزندم خلاصة انبیاء و عصاره اولیاء و ثمره اوصیای کریم است.
منبع : کشف الغمه ج 3 ص 312
8- امام علی بن الحسین (ع) فرمودند:
هر کس در غیبت فرزند مان استوار بر ولایت ما باشد خداوند پاداش یک هزار شهید مقتول در جبهه های احد و بدر با به او می دهد.
منبع : کتاب بحارالانوار جلد 52
9- امام محمد باقر (ع) فرمودند :
ایام ا... سه روز است ، یکی روز ظهور حضرت قائم (عج) و دیگری روز رجعت و سومی روز قیامت است.
منبع : کتاب حکیم
10- امام محمد باقر (ع) فرمودند:
سلطنت قائم(عج) 309 سال است ؛ به مدتی که اصحاب کهف در غار به سر بردند.
منبع : غیبت بن شاذان
11- امام محمد باقر (ع) فرمودند :
اصلاحات قائم، به مساجد نیز می رسد و هر مسجدی که ذی خود خارج باشد و ظواهرش اشرافی و اعیانی باشد در روز رهایی ویران می شود.
منبع : بشارت الاسلام ص 235
12- امام جعفرصادق (ع) فرمودند :
خدای تعالی اصحاب قائم (عج) ما را در یک لحظه مانند ابرهای پراکنده جمع می کند و اصحاب امام زمان (عج) برابرند با سپاه اسلام در جنگ بدر که 313 نفر بودند.
منبع : کتاب حکیم
13- امام جعفر صادق (ع) فرمودند :
در دولت امام قائم (عج) راه میان مکه و مدینه با درخت خرما اتصال می یابد.
منبع : کتاب حکیم
14- امام جعفر صادق (ع) فرمودند :
در قیام آن سرور اولیاء جمله مفسدین و بد خواهان و غاصبین حقوق اهل بیت نابود خواهند شد.
منبع : کتاب حکیم
15- امام جعفرصادق (ع) در تفسیر آیه62 سوره نمل می فرماید:
«امّن یجیب المضطرّ اذا دعاه و یکشف السّوء و .....» آیا کسی هست که به فریاد بیچاره در وقت ناله اش جواب دهد و رفع نگرانیها را نماید ؛ فرمود: این کلام در مورد قائم وارد شده و اوست که هر لحظه خدا را می خواند برای دفع دشواری و به زودی پروردگار، وی را بر کرسی اقتدار جهانی می نشاند.
منبع : الزام النواصب ص 172
16- امام جعفر صادق (ع) فرمودند:
مردم در انتهای غیبت از دین خارج خواهند شد گروه گروه ، آنچنانکه در صدر اسلام دسته دسته وارد می شدند.
منبع : الملاحم و الفتن ص 144
17- امام جعفر صادق (ع) فرمودند:
این امر مقدس (ظهور) به وقوع نمی پیوندد ؛ مگر زمانی که تمامی گروه ها به حکومت برسند و خود را نشان دهند تا آن که نگویند کار امام را ما نیز می توانستیم انجام دهیم.
منبع : کتاب میزان الحکمه الحدیث
18- امام جعفر صادق (ع) فرمودند :
زمانی قیام صورت می گیرد که جهان بشریت به یک سوم جمعیت ، تقلیل یافته باشد و امواج بلایای طبیعی دو سوم را نابود کند.
منبع : منتخب الاثر ص 453
19- امام جعفر صادق (ع) فرمودند :
در روزگاری که جهان مهیای نزول عذاب های سنگین است در خانه ات خلوت نما و کمتر در محافل رسمی و شلوغ شرکت کن.
منبع : الزام النواصب ص 180
20- امام جعفر صادق (ع) فرمودند:
به وقت ظهور ، نشاط و شادی به برزخ نیز سرایت می کند و مؤمنین از فشارهای آن دیار راحت می شوند.
منبع : غیبت نعمانی ص 167
21- امام جعفر صادق (ع) فرمودند :
مغرب زمین در برابر قوای او سر تعظیم فرود می آورد و مصلح کل برایشان مسجدی بنا می کند.
منبع : کتاب حکیم
22- امام جعفر صادق (ع) فرمودند :
نوروز ، تنها در زمان ظهور قائم ما اهل بیت واقعیت می یابد که خداوند ما را بر تمامی خبائث و رذائل مسلّط می گرداند. منبع : بحارالانوار جلد 52
23- امام موسی کاظم (ع):
خداوند به هنگام ظهور قائم (عج) دین حق را بر جمع ادیان باطله پیروز می گرداند.
منبع : کتاب حکیم
24- امام مهدی (عج) فرمودند :
نفرین خداوند و ملائکه و مردم گرویده بر کسی که تعدّی نماید به حقوق و اعتباراتم.
منبع : کتاب کمال الدی
نظر
![]() |
باز هم آدینه و غم یار
بارالها! چگونه باور کنم نبودنش را، وقتی که محبت دستی نوازشگر در تار و پود وجودم ریشه می دواند ، چگونه باور کنم سکوت دریای چشم هایم را وقتی که قایق مهربانیش بی ناخدا در اوج آسمانها به پیش می رود . آدینه که می شود قاصدک های دلم را روانه آستان دوست می کنم تا پیام آور حضور صدفی باشد که یازده مروارید سبز را با خود به همراه دارد ، وقتی کسی نیست که دردآشنایم باشد ، فرشته ای پیدا می شود تا در خلوت شبهای تار تسلی بخش خاطرم باشد . هنوز ستاره ای بی نورم که در انتظار شعاعی از خورشید لحظه شماری می کنم ، کویری در انتظار آبم و حتی دریای اشک هایم کویر تف زده وجودم را سیراب نمی کند . از ستارگان آسمان سراغ می گیرم و چون پرنده ای عاشق گمگشته ام را در میان آسمان ها می جویم ، با من بگو چگونه از رویش یاس ها بگویم وقتی که نرگسی های چشمم در انتظار آمدنت سوسو می زنند .
هر شب با یاد تو به خواب می روم و صبح در انتظار ...
می دانم که می آیی و غبار غم و اندوه هزاران ساله را از قلب های خسته مان می زدایی و اشک های زلال مان را از گونه هایمان بر می چینی ، می آیی و ضریح گمشده یاسی کبود را نشانمان می دهی و مسیح مریم را با خویش همراه می سازی.
در انتظارت می مانیم تا بیایی و غم از دلها بزدایی!
و قبل از برپایی قیامت.
در فرهنگ اسلامی، آخر الزمان، هم دوران نبوت پیامبر اکرم (ص)، تا وقوع قیامت را شامل می شود و هم دوران غیبت وظهور مهدی موعود(ع) را در دوران معاصر، عده ای از مفسران ومتفکران مسلمان از قبیل : مرحوم علامه طباطبایی، استاد شهید مرتضی مطهری، سید قطب، محمد رشید رضا، شهید سید محمدباقر صدر و... با اتکا به آیاتی از قرآن کریم اعراف: 138، انبیاء: 105، صافات: 171 و 172 استخلاف انسان در زمین، فرمانروا شدن نیکوکاران زمین وراثت صالحان وپیروزی حق بر باطل را به رقم جولان دائمی باطل، به عنوان سرنوشت آینده بشر مطرح کرده اند و آیات وروایات مربوط به تحولات آخر الزمان را بیانگر نوعی فلسفه تاریخ می دانند و به اعتقاد ایشان، عصر آخر الزمان عبارت است از دوران شکوفایی تکامل اجتماعی و طبیعی نوع انسان.
چنین آینده ای امری است محتوم که مسلمانان باید انتظار آن را داشته باشند و نباید منفعل و دلسرد به حوادث واقعه بنگرند، بلکه با حالتی پر نشاط و خواهان صلاح جامعه انسانی و آگاه از تحقق اهداف تاریخی انتظار، باید سرشار از امید، آمادگی وکوشش درخور این انتظار مقدس باشند. ادامه مطلب...
امام زمان شریک قرآن است!؟
شاید شما هم این تعبیر را شنیده باشید که امام عصر عجل الله فرجه شریک قرآن گفته میشود. این تعبیر واقعا به چه معناست؟ و چرا به ایشان «شریک القرآن» گفته میشود؟ پاسخ این سوال و معنای این اصطلاح را همراه ما بیاموزید:
علم امام به رفتار شیعیان
آیا امام زمان، علیهالسلام، از اعمال و رفتار شیعیان اطلاع پیدا میکنند؟
به تماشای طلوع تو، جهان چشم به راه
به امید قدمت، کون و مکان چشم به راه
به تماشای تو ای نور دل هستی، هست
آسمان، کاهکشان کاهکشان چشم به راه
رخ زیبای تو را، یاسمن آیینه به دست
قد رعنای تو را سرو جوان چشم به راه
در شبستان شهود اشک فشان دوختهاند
همه شب تا به سحر خلوتیان چشم به راه
دیدمش فرشی از ابریشم خون میگسترد
در سراپرده چشمان خود آن چشم به راه!
نازنینا! نفسی اسب تجلّی زین کن
که زمین، گوش به زنگست و زمان چشم به راه
آفتابا! دمی از ابر برون آ، کو بود
بی تو منظومه امکان، نگران، چشم به راه
...
چرا حضرت مهدی(ع) ظهور نمیکند؟
پاسخ: برنامه حضرت مهدی(ع) با برنامه پیامبران و سایر پیشوایان یک تفاوت کلی دارد و آن این که برنامه وی قانونگذاری نیست، بلکه یک برنامه به تمام معنی اجرایی در تمام جهان است. به این معنی که او مأموریت دارد تمام اصول تعالیم اسلام را در جهان پیاده کند و اصول عدالت و دادگری و حق و حقیقت را در میان جامعه بشری بگستراند.
روشن است که پیاده شدن چنین برنامة انقلابی جهانی، که به وسیله آن اصول عدالت و دادگری و حقّ و حقیقت در میان همه مردم جهان گسترش یابد، به شرایط و مقدّماتی نیاز دارد که تحقق آنها جز با مرور و تکامل همه جانبه اجتماع ممکن نیست; برخی از آن مقدمات عبارتند از:
«ناشناخته بودن» یکی از معانی رایج غربت است. اگر معرفتی که شایسته و بایستهی شخصی است، وجود نداشته باشد، او را میتوان «غریب» دانست. به عنوان مثال، اگر مردم با پزشک ماهری زندگی کنند، ولی او را نشناخته و به کمالات و تخصص و ایمان و دلسوزی او آگاه نباشند و با او مثل یک فرد بیسواد برخورد کنند، اصطلاحاً به آن پزشک،«غریب» گفته میشود. از طرفی ممکن است مردم به تخصص و تعهد او آگاه شوند، ولی قدر او را نشناسند، و قلباً به او اعتقاد نداشته باشند، و در مقابل به پزشکان دیگری که این تعهد و تخصص را ندارند اعتماد کنند. در این صورت باز هم این پزشک «غریب» مانده است.
حال فرض کنید که این پزشک، در علم فقه هم متخصص باشد، در این صورت انتظار میرود که وقتی صحبت از فقه میشود او را در زمرهی فقها بر شمرده و به عنوان یک فقیه برای او حساب باز کنند. در غیر این صورت، حق او ادا نشده است.
به این ترتیب، هر چه کمالات فرد بیشتر و فراگیرتر باشد، ضرورت شناخت او ملموستر میشود. و هر کدام از ویژگیهای برجستهاش که – به طور اختیاری یا غیر اختیاری - مورد عدم توجه واقع شود، از آن جهت ناشناخته و غریب خواهد ماند.
به همین ترتیب، اگر یک واسطهی خیر شناخته نشود و مردم ندانند که نعمتها و برکات از جانب چه کسی به آنها رسیده است، به سبب این نادانی، شکر نعمت او را چنانچه شایسته است ادا نمیکنند، و لذا او "غریب" میماند. از طرف دیگر، اگر ولیّ نعمت شناخته شود، ولی به خاطر بیتوجهی و به عمد، از او قدرشناسی لازم نشود، کفران نعمت صورت گرفته، و این کفران نعمت به نوعی دیگر، به غربت او میانجامد. برای روشن شدن مطلب، به ذکر مثالی میپردازیم.
فرض کنید که شخصی میزبان مجلسی شده و سفرهای گسترده است که بر سر این سفره از همهی مهمانان پذیرائی میشود. حالا اگر برخی از مهمانان، میزبان خود را نشناسند و ندانند که بر سر سفرهی چه کسی نشستهاند، طبیعتاً نمیتوانند از او تشکر کنند. در این صورت، میزبان ناشناخته و غریب خواهد ماند. حالت دیگری از غربت میزبان، وقتی صدق میکند که مهمانها ـ علیرغم این که صاحب نعمت را میشناسندـ به او بی اعتنا باشند، از او تشکر نکنند و نسبت به او بیتوجه باشند، در این حالت نیز، به میزبان، مکفور و غریب گفته میشود و بدین ترتیب، مهمانها با قدرناشناسی خود، میزبان را در غربت نگاه داشتهاند.
پس به طور کلی غریب به معنای ناشناخته، دو مصداق دارد: یکی آن که اصلاً شناختی نسبت به او یا بعضی از کمالات او وجود نداشته باشد. دوم زمانی که دیگران به او و کمالاتش واقف باشند، ولی آن طور که شایستهی اوست، قدرش را نشناسند ، این قدر، ناشناسی را میتوان به معنای غربت او دانست. مصداق اوّل، یک امر اختیاری نیست، چون انسان به اختیار خود شناخت پیدا نمیکند، هر چند که قطعاً مقدّمات و زمینههای آن اختیاری است. ولی مصداق دوّم، کاملاً اختیاری است. وجه اشتراک میان این دو مصداق، عدم شکرگزاری قلبی نسبت به نعمت مورد نظر است، یعنی این که حق او و کمالات و فضائل او ادا نشده است.
درحالت اوّل، عدم شناخت نعمت، و در حالت دوم، قدر ناشناسی از آن نعمت، سبّب کفران نعمت است. به هر حال، آن اعتقاد و باور قلبی که شایستهی یک نعمت است، نسبت به آن وجود ندارد. و همین معنی را میتوانیم به مکفور بودن قلبی و در نتیجه غریب ماندن تعبیر کنیم.