نبی به بوی بهشتی تو ارادت داشت
علی به جلوه هر روزه تو عادت داشت
کدام نور ز مصراع بیت تو جوشید
که شعله هم به در خانهات ارادت داشت
برای خاطر حیدر به تازیانه نشست
کدام دست چنان دست تو عبادت داشت؟
برای ضربه دیگر به دیدنت آمد
که گفته دشمن تو نیّت عیادت داشت؟
پس از تو ای گل نشکفته پرپر این بلبل
ز شام تا به سحر نالهها به یادت داشت
قسم به سوره خاکی چادرت بانو
به درک قدر تو باید فقط سعادت داشت