عشق یعنی راه رفتن تا سحر
عشق یعنی گریه های بی ثمر
عشق یعنی لحظه های بی کسی
عشق یعنی دوری و دلواپسی
عشق یعنی دوری از زیباترین
غربت مطلق به روی این زمین
عشق یعنی دستهای باز تو
عشق یعنی با تو در پرواز تو
عشق یعنی یک دل تنگ و غریب
عشق یعنی دختری پاک و نجیب
عشق یعنی چشمهای مست او
نامه هایم در فشار دست او
عشق یعنی شعرهای سوخته
عشق یعنی شمع نا افروخته
عشق یعنی تا ابد در راه او
تا همیشه یک جهان گمراه او
عشق یعنی دردهای بی شمار
عشق یعنی عاشق و فصل بهار
عشق یعنی خسته ام از بی کسی
کی به داد این دل من می رسی؟
عشق یعنی سین و آ همراه ناز
عشق یعنی سوی کوی او نماز
عشق یعنی نامه های بی جواب
دیدن و بوئیدن او حین خواب
عشق یعنی سادگی یعنی امیر
او میاید زنده می مانی نمیر!