کاش میدانستم دوریات تا کجا سر کشیده است؟
کاش میدانستم که تو در کجا اقامت نمودی و کدام زمین و خاک تو را در برگرفته است؟
گران است بر من که خلق را ببینم و تو دیده نشوی ، نه آوازی و نه رازی از تو به گوشم نرسد.
گران است بر من که بلاها تو را احاطه کند و من سالم باشم.
گران است بر من که من بر تو بگریم و خلق از تو، دست کشیده باشند. گران است بر من که بر تو جاری گردد آنچه بر مردم جاری میشود.
جانم فدای تو غایبی که از ما کناره نداری!
جانم فدای تو دور شده ای که از ما دوری نگرفتی!
جانم فدای تو که آرزوی هر مشتاق آرزومندی از مرد و زن که تو را یاد آورند و ناله کنند!
جانم به فدای تو که نیمه شرافتی که همتای دیگری ندارد!
آیا معینی هست که طولانی کنم با او گریه و ناله را؟
آیا دیده ای مبتلا به خار شده است که چشم من با او شریک گردد؟
آیا به سوی تو راهی هست ای پسر احمد ! که به حضور جنابت مشرف شوند؟
آیا میشود که گرداگردت باشیم و تو بر مردم امامت کنی و زمین را از عدالت پر کنی؟
کی وارد می شویم بر چشمه سارهای سیراب کننده که سیراب شویم؟
کی سیراب میشویم از آب گوارای تو که تشنگی به طول انجامید؟
کی صبح و شام به خدمتت خواهیم رسید؟
کی تو ما را میبینی و ما تو را و حال آنکه لوای ظفر و نصر تو بر افراشته شده باشد؟
« فرازی از دعای ندبه » - برداشت ازنجم الثاقب